فتنه از نظر قرآن کریم؛ درسنامه ای از حاج آقای ماندگاری؛ بخش دوم - رهپویان
سفارش تبلیغ

فتنه از نظر قرآن کریم؛ درسنامه ای از حاج آقای ماندگاری؛ بخش دوم

اینجوری که خیلی بازار شیطان کساد می شود، پس باید چکار کند؟

 باید سه تا ضربه بزند به این 3 پایه اصلی؛ یعنی:

1.       فطرت:

فطرت ها را با غفلت غبار آلودش کند، غبار فطرت غفلت است. غفلت به کجا می رساند انسان را؟ ما در وجودمان یک فطرت و یک طبیعت. فطرت ما الهی و طبیعت ما حیوانی

 است.

اگر این طبیعت را غلبه بر فطرت بدهیم جنگ بین فطرت و طبیعت غلبه پیدا کند، بازار شیطان آباد می شود. برای اینکه فطرت را زمین گیر کند طبیعت انسان را گل می کند، تحریکش می کند.

طبیعت چیست؟ خورد و خوراک و کیف و...، طبیعت حیوانی است. لذا گاهی اوقات از آدم ها می پرسیم دنبال چی می گردی؟ می گوید یک خانه خوب، غذای مرتب، یک جای خواب خوب و کیف و...، اگر این شد حیوان هم دنبال همین می گردد.

اگر این فطرت را از کار بیندازند، می توانند حق و باطل را قاطی کنند. چنانکه  گوسفند جلویش را علف می گیرند، دنبال علف می رود، نمی فهمد با این علف دارند او را به کشتارگاه می برند. جلوی جوانان ما هم به تناسب ذائقه اینها یک هدیه مثلا آزادی گرفتند، آزادتان می کنیم، از آزادی بهره مند خواهید شد، با این دارند آنها را به قتلگاه به کجا می برند؟ تا جایی که دخترها و پسرها توی خیابان ها این وضع را پیدا می کنند. این هدیه بد حجابی و رابطه دختر و پسر، هدیه فتنه 78 بود و جرقه فتنه آنجا زده شد. این مملکت دارد در آتش فتنه می سوزد. هنوز هم بعضی از جوانان نفهمیده اند که دارند آنها را کجا می برند. بعضی از آنها متوجه شدند. چرا چون آمدند طبیعت را به جنگ فطرت انداختند، قرآن این را می گوید.

2.      عقل: برای از کار انداختن عقل چه کار کند؟ برای از کار انداختن عقل، نفس اماره را تحریک می کند، « ان النفس لأمارة بسوء» هوس بازی را تحریک می کند. می گویند مگر شما آخوندها نگفتید بهشت؛ خوب ما داریم بهمین جا برای مردم بهشت درست می کنیم. از زن ها حوریه درست می کنند، تو سایت ها پخش می کنند.

نفس اماره برای از کار انداختن عقل؛ امیرالمؤمنین(ع) فرمود خداوند گفته است هر چی به نفست برسی در واقع داری عقلت رو داری از کار می اندازی.

3.      سعادت: با سعادت باید چه کرد؟ شیطان می گوید سعادت را دنیایی معنای کنید نه آخرتی، ظاهری معنای کنید نه باطنی؛ لذا سعادت دنیایی می شود مثل شهرت، ثروت، قدرت، شهوت، جمال و... .

از این منظر کسی که به اینها برسد خود را سعادتمند کرده است. این از راه های فتنه است. چرا اینها در فتنه 88 احساس شکست کردند؟ چون به قدرت نرسیدند، شیطان آمد و این را برایشان یک سعادت معنا کرد. یعنی گفت چون شما به قدرت نرسید و باختید، پس به هر قیمتی شده باید به قدرت برسید.

این هم دکترین ترومن است، برید نگاه کنید. یکی از رئیس جمهورهای شیطان بزرگ آمریکا می گوید باید به قدرت برسید به هر قیمتی که هست. باید طرف مقابل را از قدرت بیندازید به هر قیمتی که هست. زمان امام حسین(ع) و یزید، یزید باید به قدرت خود بماند و لو بچه های امام حسین(ع) را پاره پاره کند، ولو در طول تاریخ بگویند اینها چقدر درنده بودند. برایش مهم نیست، او آن روز باید به قدرت برسد. این مسیر فتنه شیطان است. داخل خانه شاید همین باشد. ببنید چرا شیطان دارد فتنه به پا می کند؟ به خاطر اینکه این حق طلبی و باطل گریزیزی هم فطری است و هم عقلی است و هم سعادت اقتضا می کند. باید این 3 تا را بزند، باطل بیاید جای حق را بگیرد.

لذا شما ببینید جنگ هایی که امروز رخ می دهد، حوادث روزنامه ها را نگاه کنید می بینید آمار چاقوکشی، دعوا، برای پول یا شهوت یا قدرت یا شهرت یا جمال است. ما یک زمان می گفتیم فیلمهای هندی و فیلمهای اروپایی و فیلمهای امریکایی بر سر یک خانم دعوا می کنند، حالا الحمدلله فیلمهای ایرانی ما آخرش دعوا سر یک ازدواج است. برای اینکه امام حسین(ع) را خراب کنند می گویند اینقدر برای امام حسین(ع) سینه نزنید. می گویند دعوای امام حسین(ع) هم با یزید بر سر یک زن بود. تو ماهواره ها می گویند، اصلا از حق و باطل خبری نبود. برای اینکه همه اینها را توهم بکنند؛ فتنه کارش این است.

 

راه های فتنه انگیزی

حالا چگونه فتنه بر پا کند؟ چگونه فطرت را نابود کنند؟ چگونه کسی دیگر با فطرت حکم نکند؟ یک نمونه ساده برایتان بگویم. در دانشگاه داشتم در مورد حجاب صحبت می کردم. گفتم بچه ها حجاب فطری است. گفتند حاج آقا نمی فهمیم. گفتم الآن برایتان اثبات می کنم. به یکی از دختر خانم ها گفتم مادر شما امروز ظهر که رفتی خانه به شما میگوید: دخترم امروز می خواهیم برای دایی شما خ.اسنگاری برویم. یکی دو نفر از همکلاسی هایت را معرفی کن تا ما برویم خواستگاری؛ شما دو تا از بچه های همکلاسیت کاملاً شکل هم هستند، شکل، قیافه، تیپ و همه چیزشان مثل هم است. فقط تفاوتشان این است که یکی از آنها حجابش بیشتر و یکی حجابش کمتر است. سریع گفتم فکر نکن و با فطرت خود جواب بده اول کدام را برای دایی خودتون به مادرتون معرفی میکنید؟ سریع و اول گفت چادری را، با اینکه خودش هم ولی خودش چادری نبود.

تا این را گفت خندش گرفت. همه بچه ها خندیدند، گفتم چرا میخندی؟ گفت ظاهر فطرتم را لو دادم. به فطرتم که مراجعه کردم دیدم چادری قشنگتر است. گفتم این یعنی الحیا جمیل

اگر ملت را بگذارند با فطرتشان کار کنند والله بی حجاب نمی شوند، ولی اینقدر طبیعت را گلش می کنند و بد حجابی را زشت. « زین له سو عمله» این تعبیر قرآن است که کار بد را برایش زیبا جلوه می دهند. یک زمان اگر کسی با دهان غذا می خورد به او می گفتیم داری مثل حیوان غذا میخوری؟ اما حالا با دهان غذا خوردن شده یک پز و مسابقه برایش می گذارند و جایزه هم می دهند.

این  کار شیطان است «زین له سوء عمله»؛ شیطان باید طبیعت را غلبه بدهد بر فطرت، نفس را غلبه بدهد بر عقل و سعادت دنیا را غلبه بدهد بر سعادت آخرت. این راه فتنه انداختن است. لذا شما دیدید همه آنها در محافل خصوصیشان که حالا همه آنها خفقان گرفته اند اعتراف نمی کنند.

از آقای خاتمی گرفته، از آقای هاشمی گرفته، از آقای کروبی گرفته و تمام طرفداران شان در محافل خصوصیشان می گویند این کلمه «تقلب» رمزی بود که انگلیسی ها به ما دادند. تقلبی در کار نبود، دروغ است ولی اعتراف نمی کنند؛ چرا؟ چون باید به قدرت می رسیدند. شیطان قدرت را توی دهان اینها انداخته بود.

 

حالا حرف آخر که از همه مهمتر است.

پس فتنه چیست؟ باطل را لباس حق پوشاندن توسط شیاطین جن و انس تبلیغ باطل می کنند، ولی با چهره حق، چون می دانند حق طرفدار دارد. چرا فتنه می کنند چون تا باطل را لباس حق نپوشانند طرفداری میان مردم ندارند. مردم فطرتاً و عقلاً بر اساس معیار سعادت دنبال حق هستند و دنبال باطل نیستند.

یک گزارش بدهم که برای خودم خیلی جالب بود. رفته بودیم مسکو برای دانشجویان بحثی داشتیم. به این دوستام گفتم بریم تو بعضی از این موزه ها و خیابانهای مسکو من کار دارم. گفتند چیکار داری یک مترجم هم راه افتاد. گفتم با این پیر زنها کار دارم.

یک خانم مسن حدوداً 90 ساله دیدم و گفتم با ایشان می خواهم صحبت کنم. رفتم جلو آنها ما را معرفی کردند. ایشان هم خیلی احترام گذاشت. دستش رو هم دراز کرد که با ما دست بدهد.

گفتم شما عکس هایی از مادر بزرگ هایتان دارید تو آلبوم هایتان. باور کنید فهمید من چی می خواهم بپرسم. گفت راجع به پوشش می خواهی بپرسی؟ خانم 90 ساله مادر بزرگش می شود برای حدود150 تا 200سال پیش!

گفت یک عکس برای زن های 150 سال پیش پیدا نمی کنید توی روسیه و این منطقه که اتحاد جماهیر شوروی بود، یک عکس لخت پیدا نمی کنید، مسلمان هم نبودند ولی یک پوششی داشتند. گفتم برای چی شما که اعتقاد ندارید؟ گفت پوشش پیام درون انسان است، او فطرت را نمی فهمید. ولی امروز بروید مسکو را نگاه کنید آنجا را از اروپا بدتر کرده اند.

خود آنها می گویند این لختی ارمغان اروپا و امریکا است که برای ما آورده اند. اما آنجا به اقتضای طبیعتی سردی که دارد باید لااقل کمی پوشش داشته باشند، ولی در همین سرد سیری لخت بیرون می روند. خیلی عجیب است، فقط بخاطر اینکه آمریکا و شیطان تبلیغ می کند.

 

راه های قرآنی برخورد با فتنه

1.      استعاذه: شیطان بر زلیخا غلبه کرد، ولی زلیخا می فهمید. این یعنی فطرت؛ زلیخا وقتی می خواهد برود سمت یوسف یک پارچه انداخت روی سر بتش، یوسف گفت چرا این کار را کردی؟ گفت می خواستم خدایم مرا نبیند من دارم کار بد میکنم. ببینید چقدر قشنگ دارند به ما پیام درست را می دهند. یوسف گفت تو از این خدای سنگی و چوبی خجالت کشیدی من از خدای حی و قیومم خجالت نکشم. اما برای یوسف حق کاملاً کار خود را کاملاً جلوه می دهد. من نیازمند هستم و تو می توانی نیاز مرا بر طرف کنی. چون شوهرم بلد نیست نیازم را برطرف کند. تو باید نیاز مرا بر طرف کنی، چون من بزرگت کرده ام، تو عبد من هستی و تو باید در اختیار من باشی.

اما اولین کاری که یوسف کرد گفت « معاذ الله....» این استعاذه برای نجات از فتنه و توکل به حضرت حق بود که راه نجاتش از فتنه بود. هیچ کس فکر نکند فقط خودش است. برای همین می گویند همه ما باید از خدا بخواهیم خدا ما را در راه مستقیم حفظ کند و یک لحظه ما را به خودمان وا نگذارد. این برای نگهداری از فتنه ما است.

ام سلمه می گوید: روزی نزد پیغمبر رفتم. دیدم تمام صورت گریه می کند و دستانش بلند به آسمان است؛ الهی لاتکلنی نفسا طرفه عین ابدا. گذاشتم گریه پیغمبر تمام شد. گفتم یا رسول الله، انبیا و اولیاء هم بخواهند با خدا حرف بزنند باید شما را واسطه قرار بدهند، شما چرا اینطور بی تابی می کنید؟

پیغمبر فرمود: چیزی نگو، خداوند برادرم یونس را یک لحظه به خودش وا گذاشت، یعنی از عنایت الهی خودشان را بی نیاز دیده اند، به سرشان آمد آنچه که بود... .

چون این دشمن، دشمن قَدَری است. درست است که این شیطان ضعیف است «ان کید الشیطان کان ضعیفا»، ولی کار ابر قدرت برنامه ریزی است. ما اگر دستمان در دست خدا باشد شیطان ضعیف می شود. ما تنها باشیم شیطان ما را می خورد. 35 سال است نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران است و این شیطان بزرگ آمریکا نتوانسته است ما را تکه پاره کند. چون این مملکت فریاد الله اکبر داشته است. طلب هدایت از حضرت حق داشته است. می دانید دعا مستحب است، ولی دعا برای هدایت واجب است. چرا که ما 10 مرتبه در نمازهایمان میخوانیم؛ « اهدنا الصراط المستقیم». بر من و شما 10 بار واجب است و بر پیغمبر 21 مرتبه؛ چون نماز شب هم بر پیغمبر واجب بوده است.

پس معلوم می شود جاده خیلی لغزنده است. پس من و شما باید 10 تا زنجیر ببندیم و پیغمبر باید 21 زنجیر ببندد. این نشان می دهد پیغمبر خدا هم وصل به خدا نباشد فتنه او را به زمین می زند. ببینید شیطان با حضرت آدم و حضرت یونس چکار کرد؟

اولین راه مبارزه با فتنه این است که خودمان را مستغنی از خدا ندانیم، «کلا ان الإنسان لیطغی ان رئاه استغنی»، حتی می دانید سال 42 از امام بزرگوار که معلم همه ما بود پرسیدند به امید کی انقلاب می کنید؟ فرمود به امید مردم؛ البته و حتماً در ذهن مبارک امام بود اول خدا، بعد مردم؛ ولی اول خدا را به زبان نیاورد. از امام در نجف سوال کردند 14 سال تبعید برای چه بود؟ امام فرمود مجازات همین که اول نگفتم خدا. خدا با کسی شوخی ندارد.

لذا می گویند بزرگان چپ می کنند. اینها فکر کردند چون 50 سال در انقلاب هستند، اون یکی فکر کرد چون 8 سال نخست وزیر امام بوده، اون یکی فکر کرد چون نماینده امام در بنیاد شهید بوده، اون یکی فکر کرد چون خویشاوند امام بوده و... از کمک خدا بی نیاز هستند.

بدبختی و عجیب این است. یا فتنه آدم را کور می کند یا ما باید چشم فتنه را کور کنیم. امیرالمؤمنین(ع) این کار را کرد. اگر چشم فتنه را کور نکنیم فتنه چشم ما را کور می کند. وقتی کور کرد دیگر نمی بینیم و مرتب افتادن ها و سقوط ها روز به روز زیاد می شود و ول هم نمی کند.

یکی به ما گفت بیا کاری برای شیخ کروبی بکن، این شیخ با آنها فرق می کند. گفتم به او برسانید از تو همان حصری که به نفعش هم هست و برای ایشان گذاشته اند که کمتر شیطان دوره اش کند، از همانجا توبه نامه، ندامت از خدا، از مردم، از شهدا، از امام، از ولایت بنویسید، والله باز دوباره می تواند به آغوش مردم برگردد ولی قبول نکرد. ولی به طور خصوصی گفته که قبول دارم اشتباه کردم، اصلاً من جنس اینها نیستم که به اینها پیوند خوردم، اینها جملات خود کروبی است، من جنس موسوی نیستم، من جنس هاشمی نیستم، من از اول با اینها مخالف بودم، ولی الآن با اینها پیوند خورده ام. حالا بدبختی اینها را ببینید. اسم این را می گذارند مردانگی، یعنی مردانگی اقتضا می کند که تا آخر خط با آنها بایستیم. یکی نیست به این بدبخت ها بگوید تو با خدا باید مردانگی داشته باشی یا با شیطان؟ تو قرار تو با خدا شکستی حالا می خواهی قرارت با اینها را نشکنی؟

فتنه آدم را کور می کند و اینها روز به روز دارند کور می شوند و وضعیت را نمی بینند. پس یک راه نجات از فتنه استعاذه است. استعاذه به حضرت حق همان اعوذ بالله گفتن است. حضرت یوسف اگر نگفته بود معاذالله شاید نجات پیدا نمی کرد. وقتی می گویم ارتباط با خدا، یعنی استعاذه، یعنی توکل، یعنی اتصال، یعنی تفویض و همه این راهها می تواند همه ما را از فتنه نجات بدهد.

فدای عزیزمان رهبر انقلاب بشویم. در جلسه مسئولین بود که فرمودند: هر چی مسئولیت هایتان بالاتر برود، باید نماز شب و مستحبات تان بیشتر شود. ارتباط تان با خدا بیشتر شود. تا این باد دماغ آدم تنظیم شود و الا این باد پدر در می آورد.

والا ما هم قائلیم آقای هاشمی کم برای انقلاب زحمت نکشید، هیچ کسی شک ندارد، کم اذیت نشده، زندان رفته، من بچه او حساب می شوم من عددی نیستم که راجع به ایشان بخواهم تحلیل کنم. ولی بدبختی این است که وقتی بالا می روند هم از جهات دنیایی و هم از جهات سیاسی و موقعیتهای اجتماعی، باد در آدمها می افتد، ارتباط با خدا قطع شود این بادها پدر آدم را در می آورد. خودشان را تافته جدا بافته می دانند. خودشان را از بقیه جدا می دانند و خودشان را باید طور دیگری تحلیل کنند. راه مبارزه با فتنه ارتباط با خدا است.

 

2.      ارتباط با ولایت: ببینید ارتباط با خدا و ارتباط با ولایت کدام آنها سنگ محک هستند؟ ولایت سنگ محک است. چون با تظاهر به ارتباط با خدا که خود یکی از ارزشها است سر مردم را کلاه گذاشتند، اما هنوز در تاریخ فتنه نتوانستند با ولیّ و امام سر مردم را کلاه بگذارند. چرا؟ چون ولیّ سنگ محک است. سنگ محک می تواند طلای قلابی را از طلای اصلی درست تشخیص بدهد. لذا پیغمبر فرمودند: «علی مع الحق و الحق مع علی یدور حیثه ما دام»؛ علی محور حق است، یعنی تعبیر استاد این بود که حق علی(ع) مدار است نه علی(ع) حق مدار. علی(ع) که قطعاً حق مدار است. ولی اگر یک روزی در تشخیص حق پرچم حق یک طرف و پرچم علی(ع) طرف دیگر بود بدانید آن حق دیگر یک حق قلابی است، آن حُقّه است نه حق. گاهی وقت ها حُقه به لباس حق می آید، ببینید ولی کدام طرف است.

لذا در تعبیری از اسرار آل محمد(ص) و وجود نازنین امیرالمؤمنین(ع) هست که فرمودند: دست برادرم یوسف را من گرفتم و الا چپ می کرد. این تعبیر امیرالمؤمنین راجع به همه پیغمبران است.

چهلم مرحوم حاج احمد آقا بود. ما مامور بودیم یک ویژه نامه ای را درست کنیم برای مجله حضور؛ رفتیم دیدن خیلی از بزرگان، از جمله بزرگان آیت الله موسوی اردبیلی بود و خواستیم خاطراتی از حاج احمد آقا بگویند. ایشان خاطره معروفی را اشاره کردند که روزهای آخر عمر امام ساعت 10 شب بود که امام همه مارا طلب کردند به جماران، از قم یک عده ای خودشان را رسانده بودند، معمولاً وقتی ما را اینطور اورژانسی خبر می کرد حاج احمد آقا می دانستند قصه چیست. ولی آن شب هر چه سوال کردیم حاج احمد آقا هم خبر نداشت. حدود 40 الی 50 نفر از مسئولین رده اول مملکت داخل اتاق امام جمع شدند. رؤسای سه قوه بودند، نخست وزیر بود، فرماندهان لشکری بودند، رئیس مجلس خبرگان آیت الله مشکینی و... . در مجلس سکوت عجیبی بود. امام با آرامشی عجیب اینطور فرمودند: تا دیشب برای خودم مسجل نبود این نهضت می ماند یا نمی ماند، به دست صاحب می رسد یا نمی رسد، دیشب تثبیتش کردم.

چه خبره نمی دانیم، در چه عوالمی است نمی دانیم ما نمی فهمیدیم. شماها را جمع کردم در این روزهای آخر عمرم که معلوم نیست چقدر میان شما باشم، به شما می گویم از قطار نهضت پیاده نشوید این نهضت به مقصد می رسد. هر که پیاده شود ضرر می کند. ای کاش یک بار دیگر برویم محضر ایشان من برایشان می گویم حاج آقا، شما مواظب باشید پیاده نشوید. خودتان از امام برای ما نقل کردید. چون اخیرا ایشان وقت ملاقات خواسته بودند از حضرت آقا، آدم می خواهد خون گریه کند. یک مرجع تقلید یک عالم، 30 سال کنار امام بوده، تاج سر هستند این بزرگان، وقت ملاقات از آقا خواستند. آقا ولی است و گاهی وقت ها می داند که اینها چه می خواهند. آقا با حفظ ادب و احترام به محضر آیت الله موسوی اردبیلی فرمودند: اگر برای محبوسین در حبس فتنه می خواهید بیایید صحبت کنید من معذورم. ایشان هم ملاقات را کنسل کردند. یعنی آقایان فتنه رفته بودند تنها کسی که این وسط خیلی وجیه مونده بود آقای موسوی اردبیلی، این سید بزرگوار را می خواستند خرجش کنند که آقا الحمدلله رب العالمین پیشگیری کردند و نگذاشتند این سید بزرگوار هم خرج شود.

در انتخابات سال 76 دهه محرم در خراسان جنوبی منبر می رفتم. یک شب ما دیر رسیدیم. آقای منتجب نیا آمده بود دیده بود مجلس آماده است رفته بود بالای منبر و شب تاسوعا و برای آقای خاتمی حسابی تبلیغات کرده بود. ما آمدیم نشستیم پای منبر و هیچ نگفتیم که حتی بعضی می گفتند ما می خواستیم با ماشین بزنیم به تیر چراغ برق تا برقها را قطع کنیم. گفتم نه آرام باشید، بگذارید حرفشان را بزنند. ایشان که آمد من رفتم بالای منبر گفتم البته از آقای منتجب نیا تقاضا می کنم تشریف داشته باشند. ایشان گفت من چون کار دارم باید بروم. گفتم مردم شما حرفهای ایشان را شنیدید، حالا حرفهای بنده را هم بشنوید. گفتم من از شما سوال می کنم چون ایشان مدام می گفت خانواده امام، خانواده امام. منم گفتم مردم امام فرمودند: در بحران ها دنبال خانواده من راه بیفتید یا پشتیبان ولایت فقیه باشید!؟

ببینید حتی پیغمبر نفرموده اند دنبال زن و بچه من راه بیفتید. فرموده اند دنبال اهل بیت(ع) من راه بیفتید و اهل بیت هم یک معنایی در قرآن دارد. چون خداوند یکبار اهل بیت را در قرآن معنا کرده است و به حضرت نوح گفته است پسر تو از اهل بیت تو نیست، یعنی اصلاً اهل تو نیست. به حضرت نوح و حضرت لوط گفته زنهایتان اهل شما نیستند.

برای امتحان سخت شما هم آیه « انما یرید الله یذهب عنکم الرجس اهل البیت...» آورده است. آیه ای که مربوط به زنهای پیغمبر است. ببینید ما تشخیص می دهیم یا نمی دهیم؟ اهل بیت زنهای پیغمبر نیستند.

همسر حضرت امام(ره) واقعاً خداوند بر درجاتشان بیفزاید. تا همسر امام زنده بود هیچ کدام از ما جرأت نداشتیم نسبت به ولایت و میراث امام حرفی بزنیم. آن بزرگوار که از دنیا رفت بعضی ها... .

3.      بصیرت: اتصال بصیرانه با خدا؛ «قد جائکم بصائر من ربکم»؛ یعنی اتصال بصیرانه با ولایت که همان قرآن و عترت است.

4.      مجاهدت تا شهادت: خیلی از اینها سابقه مجاهدت دارند، ولی وقتی جنگ که تمام شد رفتند تو لاک عافیت طلبی؛ بدبختی ما هم از دوران سازندگی شروع شد که برای مجاهدت وقت مشخص کردند و گفتند بس است دیگر. قشنگ آقای هاشمی در صحبتهایشان گفت برای مردم ما بسه اینقدر سختی!

این ریشه بود که شروع کردند عافیت طلبی. در عافیت طلبی هم ارزشها عوض می شود. اینکه آقا بعد از 16-17 سال داد می زند مدیریت جهادی یعنی اینکه خودت را بکشی. من از شما می پرسم ما الان داریم به حد خودکشی کار می کنیم؟ والله نه! هیچکدام در حد خود کشی داریم کار می کنیم؟ نه.

کسی می تواند مبارزه با فتنه بکند که به حد خودکشی کار کند «لعلک باخغ نفسک». بعضی از اینها به استناد اینکه در دوران طاغوت زندان دیدیم اول جنگ، جنگ رفتیم، شهید دادیم و... گفتند دیگر بس است.

ما بس نداریم در حوزه بصیرت و مجاهدت. تا گفتیم بس است شیطان می آید و شروع می کند.

نقطه مقابل، این شعار قشنگی است که خوب دنبالش آن را نگرفتیم و آن شعار این است «تا زنده ایم رزمنده ایم» آقا هم فرمودند: دفاع همچنان باقی است. چون دشمن همچنان پای کار ایستاده اند. لذا وقتی همه ما رفتیم تو لاک عافیت طلبی، اگر بساط جنگ بیایید دیگر نمی تواند دل بکند به جبهه برود.

راه مبارزه با شیطان و فتنه های شیطان تداوم مجاهدت است تا مرز شهادت. لذا شیطان آمد و جانباز ما سوارش شد.

خدا رحمت کند آیت الله میرزا هاشم لاریجانی پدر آقایان لاریجانی ها را، آقازاده ایشان آقای دکتر باقر لاریجانی به من می گفت: آقای میرزا هاشم بالای 100 سال داشت. روزهای آخر مسجد اعظم درس می گفتند. من چند جلسه ای رفتم نشستم. به ایشان گفتم آقا شما پیر شدید، بگذارید شاگردانتان تدریس کنند. فرمود اگر قرار است درس ندهم برای چی زنده ام. این مکتب اهل بیت و این یعنی قرآن است.

اصلا شما می دانید یکی از شگردهای فتنه، فرهنگ بازنشستگی است. ببخشید نمی خواستم بگویم در مکتب مجاهدت فرهنگ بازنشستگی وجود ندارد.

 

 



کلمات کلیدی : فتنه از نظر قرآن کریم؛ درسنامه ای حاج آقای ماندگاری؛ بخش دوم
Share |
-----------------------------------------------------------------------------------------------